پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان |
خاطرات من و جناب همسر
درودمهمونی به خوبی و خوشی به پایان رسیدخعلی خوش گذشت کلی هم خندیدیم ناهار براشون مرغ درست کردم..خوشمزه شدهمه دوس داشتن.. نذاشتم ظرفارو بشورن ..الان یه عالمه ظرف ناهار.دسر.میوه مونده رو دستم ای خدا کی میخواد ظرف بشوره خیلی خسته امصب ساعت 8 بیدار شدم الان به شدت سرم درد میاد همسری ناهار نیومد خونه چون مهمون داشتمدلم براش تنگ شده الانم تو کلاس نشسته نمیتونم براش بزنگم خدایا کمکم کن نمیدونم برا شام چی درست کنم..شاید اضافه ی غذای امروز رو شام بخوریم پاشم برم ظرفارو بشورم بعدش هم یه ذره استراحت کنم تا شام تا درودی دیگر بدرود صفحه قبل 1 صفحه بعد |
|||
|